بایگانی روزانه: 12/10/2012

انتظار…

بد کوفتیه این انتظار…

لعنتی دنیای آدمو میکنه زهر مار،میکنه جهنم،میکنه آخرت یزید!!دردها هی تکثیر میشن و تو بدنت راه میوفتن…

ثانیه ها کش میان ،طوریکه یکسال کبیسه توشون جا میشه..

منتظریم،سالهاست که منتظریم…منتظر یه تغییر،یه تغییر بزرگ…

شده که گاهی برای تغییر دست به کارهای احمقانه بزنیم و اوضاع رو یه کم تکون بدیم ولی بهبودی دراماتیک هرگز…بهبودی کم کم میاد و انتظارش طاقت فرساست…اون اتفاق بزرگ،اون بیگ بنگ،اونکه باید مثل یه معجزه،مثل یه رگبار بهاری بیاد و همه چیزو تازه کنه دست من و تو نیست…چیزی که دست من وتوئه همین ذره هاست،یه ذره بالا،یه ذره پائین…ولی به چیزی بیش از اینها نیاز داریم…بوی بارون رو قبل از باریدن حس کردین تا حالا؟؟یه بوی خاصیه…یه بوی تازگی…

من میدونم،نه من مطمئنم یه روز صبح از خواب که بیدار میشم،یه حس خوب خواهم داشت که بشارت از یک تغییر میده.بوی بارون میاد…یه فصل تموم میشه و فصل دیگه شروع و من از این خستگی مزمن رها میشم…اینو حس میکنم…نفسش توی صورتم میخوره…و بین خودمون بمونه،اینو یه فرشته بهم گفت…درگوشی گفت:

یه ثانیه دیگه باید صبر کنم…

یادم رفت ازش بپرسم از کدوم نوع ثانیه ها؟؟!!

بیان دیدگاه

دسته امان از اين موجود دوپا